در خطبه 192 نهج البلاغه که انصافاً خطبه پرمغز و مفصلی است، در فرازی آمده است: «فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانُوا حَیْثُ کَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً وَ الْأَیْدِی مُتَرَادِفَةً وَ السُّیُوفُ مُتَنَاصِرَةً وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً أَ لَمْ یَکُونُوا أَرْبَاباً فِی أَقْطَارِ الْأَرَضِینَ وَ مُلُوکاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِینَ
فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ فِی آخِرِ أُمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ وَ الْأَفْئِدَةُ وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِینَ وَ قَدْ خَلَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ کَرَامَتِهِ وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ وَ بَقِیَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِیکُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِین»
ترجمه آقای دکتر علیاکبر احمد پور در کتاب امام علی ع و همگرایی اسلامی در عصر خلافت (انتشارات بوستان کتاب، 1377): «پس بنگرید چسان مینمودند، آنگاه که گروهها فراهم بودند، و همگان راه یک آرزو را میپیمودند و دلها راست بود و با هم سازوار و دستها یکدیگر را مددکار، شمشیرها به یاری هم آخته و دیدهها به یک سو دوخته و ارادهها در پی یک چیز تاخته. (در چنین حال) آیا مهتران سراسرزمین نبودند و به جهانیان پادشاهی نمینمودند!؟
پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید وقتی میانشان جدایی افتاد و الفت به پراکندگی انجامید و سخنها و دلهاشان گونه گون گردید. از هم جدا شدند و به حزبها گراییدند و خدا لباس کرامت را از تنشان بیرون آورد و نعمت فراخ خویش را از دستشان بدر کرد و داستان آنان میان شما ماند و آن را برای پند گیرنده عبرت گردانید.»
بدون پینوشت.
آخرین حدیث در جلد اول کتاب الاحتجاج شیخ طبرسی، حدیث 146 نقل از امام صادق ع است که امیرالمؤنین علی ع خطبهای ایراد کردند و به تشریح فتنههای پس از رسول اکرم ص و اقسام روایات از آن حضرت پرداختند. ایشان فرمودند:
«عن مسعدة بن صدقة عن جعفر بن محمد ع قال خطب أمیر المؤمنین ع فقال سمعت رسول الله ص یقول کیف أنتم إذا لبستم الفتنة ینشأ فیها الولید و یهرم فیها الکبیر و یجری الناس علیها حتى یتخذونها سنة فإذا غیر منها شیء قیل أتى الناس بمنکر غیرت السنة ثم تشتد البلیة و تنشأ فیها الذریة و تدقهم الفتن کما تدق النار الحطب و کما تدق الرحى بثقالها یتفقه الناس لغیر الدین و یتعلمون لغیر العمل و یطلبون الدنیا بعمل الآخرة ثم أقبل أمیر المؤمنین ع و معه ناس من أهل بیته و خاص من شیعته فصعد المنبر فحمد الله و أثنى علیه و صلى على النبی ص ثم قال لقد عمل الولاة قبلی بأمور عظیمة خالفوا فیها رسول الله متعمدین لذلک و لو حملت الناس على ترکها و حولتها إلى مواضعها التی کانت علیها على عهد رسول الله لتفرق عنی جندی حتى أبقى وحدی إلا قلیلا من شیعتی الذین عرفوا فضلی و إمامتی من کتاب الله و سنة نبیه ص أ رأیتم لو أمرت بمقام إبراهیم ع فرددته إلى المکان الذی وضعه فیه رسول الله و رددت فدک إلى ورثة فاطمة س و رددت صاع رسول الله و مده إلى ما کان و أمضیت إلى قطائع کان رسول الله ص أقطعها للناس سنین و رددت دار ابن جعفر بن أبی طالب إلى ورثته و هدمتها و أخرجتها من المسجد و رددت الخمس إلى أهله و رددت قضاء کل من قضى بجور و رددت سبی ذراری بنی تغلب و رددت ما قسم من أرض خیبر و محوت دیوان العطاء و أعطیت کما کان یعطی رسول الله ص لم أجعلها دولة بین الأغنیاء و الله لقد أمرت الناس أن لا یجمعوا فی شهر رمضان إلا فی فریضة فنادى بعض أهل عسکری ممن یقاتل و سیفه معی أنعى الإسلام و أهله غیرت سنة عمر و نهى أن یصلى فی شهر رمضان فی جماعة حتى خفت أن یثور فی ناحیة عسکری على ما لقیت و لقیت هذه الأمة من أئمة الضلالة و الدعاة إلى النار و أعظم من ذلک سهم ذوی القربى الذی قال الله تبارک و تعالى فیه وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ و ذلک لنا خاصة إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ نحن و الله غنی بذوی القربى الذین قرنهم الله بنفسه و نبیه و لم یجعل لنا فی الصدقة نصیبا أکرم الله سبحانه و تعالى نبیه و أکرمنا أن یطعمنا أوساخ أیدی الناس فقال له رجل إنی سمعت من سلمان و أبی ذر و المقداد أشیاء فی تفسیر القرآن و الروایة عن النبی ص و سمعت منک تصدیق ما سمعت منهم و رأیت فی أیدی الناس أشیاء کثیرة فی تفسیر القرآن و الأحادیث عن النبی ص و أنتم تخالفونهم و تزعمون أن ذلک باطل فترى الناس یکذبون متعمدین على النبی ص و یفسرون القرآن بآرائهم قال فأقبل علی ع علیه فقال له سألت فافهم الجواب إن فی أیدی الناس حقا و باطلا و صدقا و کذبا و ناسخا و منسوخا و خاصا و عاما و محکما و متشابها و حفظا و وهما و قد کذب على رسول الله و هو حی حتى قام خطیبا فقال أیها الناس قد کثرت علی الکذابة فمن کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار و إنما أتاک بالحدیث أربعة رجال لیس لهم خامس رجل منافق مظهر للإیمان متصنع بالإسلام لا یتأثم و لا یتحرج یکذب على رسول الله ص متعمدا فلو علم الناس أنه منافق کاذب لم یقبلوا منه و لم یصدقوا قوله و لکنهم قالوا صاحب رسول الله رآه و سمع منه و لقف عنه فیأخذون بقوله و قد أخبرک الله تعالى عن المنافقین بما أخبرک و وصفهم بما وصفهم به لک ثم بقوا بعده ص فتقربوا إلى أئمة الضلالة و الدعاة إلى النار بالزور و البهتان فولوهم الأعمال و جعلوهم حکاما على رقاب الناس و أکلوا بهم الدنیا و إنما الناس مع الملوک و الدنیا إلا من عصم الله تعالى فهذا أحد الأربعة و رجل سمع من رسول الله ص شیئا لم یحفظه على وجهه فوهم فیه و لم یتعمد کذبا فهو فی یدیه و یرویه و یعمل به و یقول إنما سمعت من رسول الله ص فلو علم المسلمون أنه وهم فیه لم یقبلوه منه و لو علم هو أنه کذلک لرفضه و رجل ثالث سمع من رسول الله ص شیئا یأمر به ثم نهى عنه و هو لا یعلم أو سمعه نهى عن شیء ثم أمر به و هو لا یعلم فحفظ المنسوخ و لم یحفظ الناسخ فلو علم أنه منسوخ لرفضه و لو علم المسلمون إذ سمعوه منه أنه منسوخ لرفضوه و آخر لم یکذب على الله و لا على رسوله مبغض للکذب خوفا لله تعالى و تعظیما لرسول الله ص و لم یهم به بل حفظ ما سمع على وجهه فجاء به على ما سمعه لم یزد فیه و لم ینقص منه و حفظ الناسخ فعمل به و حفظ المنسوخ و جنب عنه و عرف الخاص و العام فوضع کل شیء موضعه و عرف المتشابه و المحکم و قد کان یکون من رسول الله ص الکلام له وجهان فکلام خاص و کلام عام فیسمعه من لا یعرف ما عنى الله تعالى به و لا ما عنى به رسول الله ص فیحمله السامع و یوجهه على غیر معرفة بمعناه و لا ما قصد به و ما خرج من أجله و لیس کل أصحاب رسول الله ص یسأله و یستفهمه حتى أن کانوا لیحبون أن یجیء الأعرابی أو الطاری فیسأله ص حتى یسمعوا کلامه و کان لا یمر بی من ذلک شیء إلا سألته عنه و حفظته فهذه وجوه ما علیه الناس فی اختلافهم و عللهم فی روایاتهم»
از رسول خدا ص شنیدم که میفرمود: شما چگونه خواهید بود وقتی گرفتار فتنهای شوید که در آن محیط اطفال، جوان شوند (اشاره به طولانی بودن دوران فتنه) و پیران آن فرسوده گردند. طوریکه برخی آن را از سنت برشمارند و اگر آنرا تغییر دهند، گویند که چیز منکری آورده است. سنت تغییر یابد و گرفتاری شدید گردد. زن و بچه به اسیری گرفتار شوند و آن فتنه همچون آتشی که هیزم را دربرمیگیرد ایشان را گرفته و میسوزاند و مانند سنگ زیرین آسیاب تمام درد را میچشند. مردم به غیر دین تفقه کنند. و بدون عمل تنها میآموزند و دنیا را با عمل به آخرت طلب میکنند[1].
سپس امیرالمؤمنین علی ع در حالیکه گروهی از اهل بیت و شیعیان خاص آن حضرت وی را همراهی میکردند بر منبر رفته و پس از حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر اکرم ص فرمود[2]:
والیان پیش از ما متصدی کارهایی بزرگ و امور عظیمی شدند و از روی عمد با رسول خدا ص مخالفت ورزیدند و اگر من مردم را از آن منع و امر به ترک آن کنم، و بخواهم ایشان را به همانجایی که رسول خدا ص خواسته بود برگردانم، تمام لشکرم از اطراف من پراکنده شوند[3]. تا جایی که فقط من و معدودی از شیعیان من باقی بمانیم. همانها که به فضل و امامت من از کتاب خدا و سنت پیامبر ص معرفت یافتهاند. فکر میکنید اگر من شما را امر کنم که مقام ابراهیم ع را به همانجا که رسول خدا ص گذارده بود برگردانید. فدک را به ورثه فاطمه س رد کنید. صاع و مدّ رسول خدا ص را به همان میزان سابق برگردانید. امر کنم که زمینهایی که خود پیغمبر ص برای افراد مشخصی قرار داده بود به ایشان پس دهید. خانه جعفر بن ابیطالب ع را به ورثهاش باز پس داده و آنرا خراب نموده و از مسجد خارج کنم. خمس را به اهل آن بدهم و هر قضای به جور را (به صاحبش) رد کنم. و زن و بچه اسیر بنی تغلب را آزاد کنم و آنچه از زمین خیبر تقسیم شده همه را برگردانم و دیوان عطا را تعطیل کرده و همانند رسول خدا عطا نمایم و آنرا به دست توانگران قرار ندهم چه خواهد شد؟
به خدا سوگند به مردم فرمان دادم که در ماه رمضان جز نمازهای واجب را به جماعت نخوانند که یکی از افراد جنگجوی لشکرم که شمشیرش با ما بود فریاد زد: «اسلام و اهل آن هلاک شد. سنت عمر تغییر یافت. او (علی ع) از اقامه نماز جماعت در رمضان نهی کرد». تا اینکه ترسیدم نکند در ناحیهای از لشکرم بر من شورش شود. بار خدایا از این همه گرفتاری که از جانب سران گمراهی و داعیان به آتش به من و این امت رسیده تنها به تو شکایت میآورم.
و بالاتر از همه سهم ذوی القربی است که خداوند درباره آنها فرموده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» و این تنها مختص ما است. « إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ – انفال 41» به خدا که منظور از ذوی القربی مائیم. همانها که خداوند ایشان را مقرون به خود و پیامبرش فرموده. پس فرمود: برای ما در صدقه هیچ نصیبی قرار نداد. خداوند سبحان پیامبر خود و ما را اکرام داشت از اینکه به ام اوساخ اموال مردم را بخوراند.
مردی پرسید: من چیزهای بسیاری از قرآن و روایات نبوی از سلمان و ابوذر و مقداد شنیدهام که با آنچه در نزد مردم است مغایر میباشد و باز از شما چیزی در تصدیق آنچه شنیدهام میشنوم. و در دست مردم مطالب بسیاری از تفسیر قرآن و احادیث نبوی که شما با آنها مخالفید و همه را باطل میدانید. آیا معتقدید که مردم عمداً به رسول خدا ص دروغ میبندند و قرآن را به آراء خود تفسیر میکنند؟!
آن حضرت متوجه من شد و فرمود: پرسشی کردی اکنون پاسخش را بفهم. همانا نزد مردم حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه، حفظ و وهم، همه هست[4]. در زمان آن حضرت مردم به ایشان دروغ میبستند[5] تا آنکه میان آنها برخاست و فرمود: «ای مردم همانا دروغ بندان بر من زیاد شدهاند هر که عمداً به من دروغ ببندد باید جای نشستن خود را در آتش بیابد.»
همانا حدیث از طریق 4 نوع فرد به تو میرسد که پنجمی ندارد:
گاهی کلام رسول خدا ص دو وجه داشت: سخن عام و سخن خاص. گاهی فردی آن را میشنید که هیچ شناختی از آنچه منظر خدا و پیامبر ص بود نداشت، آنرا حمل نموده و بدون معرفت به معنی و قصد آن، و اینکه دلیل آن سخت چه بوده، همه و همه را توجیه میکرد. تمام اصحاب رسول خدا ص از آن حضرت نمیپرسیدند و فهمجویی نمیکردند. دوست داشتند فردی بیابانی و رهگذر بیاید و از پیغمبر ص بپرسد تا آنان بشنوند[6] و تنها من بودم که تمام مطالب را پرسیده و حفظ میداشتم[7].
بهمین دلیلهاست که اختلاف در روایات و تفسیر آن وجود دارد.
[1] علایم زمانه فتنه از زبان حضرت رسول اکرم ص. دین تا جایی لازم است که نمازی یا عملی را یادمان دهد که بتوانیم با آن فلان منصب یا شغل یا معامله را به دست بیاوریم. دین تا جایی لازم است که به سبب اوراد و وانیکاد خوانی و ... حتی چشم ما را هم فوت نکنند. القصه.
[2] پس آنچه در ادامه میآید در یک محفل خصوصی و برای خواص شیعیان و اهل بیت گفته شده است. در نتیجه بیپردهتر است و در بعضی قسمتها هر آنچه به ذهن حضرت خطور کرده نیز بیان شده مانند جایی که میفرماید: .... شد، ترسیدم که ...
[3] وقتی چیزی حتی خلاف سنت نبوی عرف شده است، حضرت به مبارزه مستقیم نمیرود. هر چند که جاعل آن تغییر، و نیت او را میداند و میشناسد. جالب اینکه حضرت در ادامه 15 مورد از تغییر در سنت و دخل و تصرف در اموال بیت المال و حق الناس و شعائر الهی و ... بر میشمرد که شاید هیچکدام قابل اغماض نباشد. ولی حضرت فقط برای ممانعت از تفرقه مسلمین به آنها فرصت میدهد. و بسایر نکته قابل تعمقی است که در برخی روایات در ادامه ماجرای نمازهای مستحبی رمضان المعظم آن هم بصورت جماعت، که دامنه اعتراضات مردمی شدت میگیرد و با اصرار خواهان معرفی امام جماعت بدین منظور بودند و از سویی حضرت دستور داده بودند مه مساجد را ببندند و از چنین بدعتی ممانعت شود، حضرت میفرماید: «دعوهم و ما یریدون لیصلی بهم من شاؤوا - وسائلالشیعة ج : 8 ص : 48» رهایشان کن هر کاری دوست دارند بکنند و با هر که میخواهند نماز گزارند. و این آیه را خواندند : وَ مَنْ... یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیرا
[4] قابل توجه افرادی نظیر بنده که به صرف درست بودن سند یک حدیث آن را قول النبی ص برمیشمرند و بالای منابر و ... آن را نقل میکنند. الهی قلبی ممتحن به ایمان به ما عطا فرما تا وزن و عمق احادیث و آیات را بفهمیم و به آن عمل نماییم.
[5] اگر در زمان حیات حضرت چنین بوده، وای به حال کسی که بعد از دوران ممانعت از نقل حدیث – از ابتکارات شیخ ثانی – بخواهد از غیر معصوم ع حدیث دریافت کند.
[6] آیا کسر شأن برای ایشان بود که بپرسند تا یاد بگیرند؟ اما جالب است همه صحابی پس از وفات حضرت رسول اکرم ص آنچه خود پندار داشتند را به نام معارف نبوی به خورد مردم دادند و هیچگاه اعتراف نکردند که من خودم این مسئله را درست نفهمیده بودم. مگر میتوان گفت که 15 سال در حضور ایشان بودم و باز هم متوجه نشدم ولی به فتوا دادن که میرسد، از علی بین ابیطالب ع عقب نمیمانم.
[7] قربان عشق تو مولا جان به اخذ معارف از لبهای دردانه عالم. تو پرسیدی و جواب گرفتی و گفتی بپرسید که جواب دهم ولی ما نیز انگار منتظر بودیم که مردی بیابانی بیاید و بپرسد تا بلکه ما نیز فهم کردیم.