و اما وحدت

گردآوری آیات و روایات وحدت شیعه و اهل جماعت

و اما وحدت

گردآوری آیات و روایات وحدت شیعه و اهل جماعت

علامه کاشف الغطاء

علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء مجتهد بزرگ در حوزه نجف بود که مختصری از تاریخ زندگی و مهمترین بیانات ایشان به نقل از سایت آوینی، سایت پارسی فروم، سایت مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، مقاله شیخ سامی الغریری[1] و سایت گوناگون به حضور تقدیم می­گردد.

شیخ محمد حسین کاشف الغطاء در سال 1294 قمری در محله عماره نجف دیده به جهان گشود. حضرات عظام شیخ محمد کاظم خراسانی، ملارضا همدانی، سید کاظم یزدی و میرزا حسین نوری (محدث نوری) از مهمترین اساتید ایشان بود. ایشان در علوم کلام، فلسفه، حدیث و رجال دانش بسیار داشت و علاوه بر داشتن تبحر و توانایی علمی در علوم دینی از ادیبان بزرگ بشمار می ‏رفت. در این زمینه دیوان شعری نیز از وی بجای مانده است. این عالم گرانقدر از ایام جوانی در مبارزات سیاسی و حق طلبانه شرکت فعال داشت و در مبارزه با استعمار انگلیس نقش مؤثری ایفا کرد. از آثار کاشِفُ الغطاء که بیش از 80 اثر داشت به "اَلفِردوسُ الاَعلی" و "اَصلُ الشّیعه و اُصولُها (که از زیباترین نوشته­های ایشان است)" می توان اشاره کرد.

او درباره انگیزه نگارش کتاب اخیر مینویسد: «دو سال پیش، یکی از جوانان پرشور که با هیأتی علمی از سوی دولت عراق، برای تحصیل در «دارالعلوم العلیا» به مصر رفته بود، در نامهای طولانی به من نوشت: ... من با برخی از دانشمندان دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بیگاه از نظام آموزشی و دانشمندان حوزه علمیه نجف سخن به میان میآید. استادان الازهر از اندیشمندان حوزه علمیّه نجف به بزرگی یاد میکنند، ولی میگویند: متأسفانه شیعه هستند! من از این سخنان آنها شگفت زده شدم. به آنها گفتم: مگر شیعه بودن گناه است؟! مگر شیعیان مسلمان نیستند؟! برخی از آنها در پاسخ گفتند: شیعیان مسلمان نیستند و ... من جوانی هستم که از پیدایش شاخههای گوناگون مذهبها در اسلام آگاهی ندارم. اکنون از سخنان دانشمندان بزرگ اهل تسنن به تردید افتادهام که آیا شیعه فرقهای از اسلام است؟ اگر مرا از این سرگردانی نجات ندهید مسؤولیت لغزش و گمراهی من بر عهده شماست.

من به وسیله نامه درباره تاریخ شیعه و پاسخ به تهمتهای آنان، او را راهنمایی کردم. ولی در شگفت بودم که چگونه برخی از دانشمندان بزرگ اهل سنت، اینگونه سخن میگویند! تا اینکه کتاب «فجرالاسلام» نوشته احمد امین، نویسنده بزرگ مصری به دستم رسید. مغزم از دروغهای شاخدار این کتاب سوت کشید. احمد امین، سال پیش (1349 ق.) همراه شماری از استادان، دانسجویان و دانشمندان مصر، به نجف، شهر دانش آمد. او در نجف همراه دوستانش در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان به دیدن من آمد. من او را به نرمی سرزنش کردم که چرا چنین دروغهایی را به شیعه نسبت داده است! آخرین عذر احمد امین این بود که آگاهی کافی درباره شیعه نداشتم. من گفتم: این بهانه پذیرفته نیست. نویسنده باید در موضوعی که میخواهد بنویسد، خوب بررسی کند. چرا کتابخانههای نجف، از جمله کتابخانه خصوصی خودم که 5000 جلد کتاب دارد که بیشتر نویسندگان آنها از اهل سنت هستند، ولی در کتابخانههای قاهره کتابهایی که نویسندگان آنها شیعهاند، بسیار کم پیدا میشود؟!

چند ماه پیش، یکی از جوانان پاک شیعه بغداد، در نامهای به من نوشت سفری به استان «دلیم»، همسایه استان بغداد داشتم، بیشتر مردم آنجا سنّی هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسیار خوشحال بودند. اما هنگامی که فهمیدند من شیعه هستم، گفتند: ما گمان نمیکردیم شیعیان با ادب باشند، چه رسد به دانش و دین آنها! ما آنها را یک مشت وحشیان بیابان میپنداشتیم! مدتی بعد به سوریه و مصر رفتم. شگفتآور بود. مسلمانان سنّی مصر نیز همان سخنان مردم «دلیم» را گفتند. آیا موقع آن نرسیده است که به دفاع از شیعه بپردازید؟

روزنامههای مصر، سوریه و ... مقالههای مسمومی درباره شیعه مینویسند. دیگر تاب نیاوردم و سکوت نکردم. نه از این نظر که ستمی بر شیعه شده باشد و من بخواهم در برابر سیل تهمتها از آن دفاع کنم. بلکه از این نظر که پردههای نادانی را از برابر چشم مسلمانان کنار بزنم تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند و عذر و بهانهای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوههایی بر زیان شیعه میگویند و مینویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند. (این جمله را احمد امین در دیدار با کاشفالغطا گفت) و از همه مهمتر امید میرود در سایه این کتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آنها برچیده شود. شاید پس از نوشتن این کتاب، نویسنده کتاب «فجر الاسلام» دگربار ننویسد «تشیّع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست. تشیّع پناهگاه افرادی است که میخواهند اندیشههای پدران یهودی، نصرانی و زردشتی خود را وارد اسلام کنند.»

«اصل الشیعه و اصولها» در سال 1351 ق. چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت. کاشفالغطا در این کتاب مینویسد: نخستین فردی که بذر تشیع را در سرزمین اسلام کاشت بنیانگذار اسلام، حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. دهها حدیث در کتابهای اهل سنت آمده است که در آنها پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ، علی ـ علیه السّلام ـ و شیعیانش او را رستگاران جهان آخرت یاد کرده است ... اندیشه شیعی از زمان پیامبر آغاز شد ... شیعه در لغت به معنای «پیرو» است و به پیروان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در زمان پیامبر، شیعیان علی ـ علیه السّلام ـ میگفتند ...

سلمان فارسی که پیامبر دربارهاش فرمود سلمان از اهلبیت ماست و ابوذر که پیامبر دربارهاش فرمود آسمان سایه نیفکنده و زمین در برنگرفته کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از یاران حضرت علی بودند.

ابوالاسود دوئلی، بنیانگذار علم نحو از شیعیان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ است. خلیل بن احمد فراهیدی، بنیانگذار علم لغت و عروض نیز از یاران اوست. ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پایهگذار علم صرف و عبدالله مفسر بزرگ قرآن نیز شیعه بودند. محمد بن عمر واقدی نخستین فردی که علوم قرآنی را گردآوری کرد، شیعه بود. ابورافع بنیانگذار علم حدیث و پسرش علی که نخستین فردی است که کتابی در علم فقه نوشت و پسر دیگرش عبدالله که نخستین مسلمانی است که کتابی در علم تاریخ نوشت، شیعه بود. ابان بن عثمان الاحمر شیعی نخستین فردی است که کتابی در علم تاریخ اسلام نوشت ... نابغه جعدی، کعب بن زهیر، فرزدق، کمیت، حمیری، دعبل، ابونواس و ... بسیاری از شاعران بزرگ عرب در دامان مکتب شیعه پرورش یافتند.

آیا این بزرگان میدان دانش، ادب و جهاد میخواستند اسلام را نابود کنند؟!

            او سفرهای متعددی انجام داد که مهمترین و اصلی­ترین هدفش دیدار با علمای بلاد مختلف و دعوت به اتحاد و تقریب بین المذاهب بود. ازجمله به حجاز (سال 1329)، شام (دیدار با الشیخ أحمد طبارة، الشیخ عارف الزین، عبد الکریم الخلیل، عبد الغنی العریس، أمین الریحانی و ...)، قاهره (دیدار سه ماهه با علمای الازهر) ، کنفرانس بین المللی اسلامی در فلسطین (در سال 1350 که خطبه غرائی در میان پنجاه هزارنفر حاضر ارائه کرد و به هنگام نزول از جایگاه با صلوات علمای مذاهب اربعه حتی وهابیون و خوارج مواجه شد و به خواست آنان، امامت جماعت نمازهای پنگانه را در طول اقامتش در قدس شریف برعهده گرفت)، سوریه، لبنان و پاکستان.

بنظر او ایجاد فساد بین مردم و برانگیختن فتنه و جنگ میان دول اسلامی دو استراتژی مهم کشورهای استعماری برای نابودی کشور اسلامی است. آنها سلاح در اختیار مسلمین قرار می­دهند بشرط آنکه به جنگ اسرائیل نروند و در واقع تجهیز آنها فقط بمنظور مقاتله برادران مسلمان انجام می­شود. توصیه او به کشورهای اسلامی عدم تمایل به چپ و راست بود. او می­گفت خداوند ما را امت وسط قرار داده است (شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة ولا غربیة) که این از اهداف عالیه اسلامی است. به توصیف او، الشیوعیة، الصهیونیة و الاستعمار سه ضلع هرم شیطانی­اند. او همواره اختلاف مسلمین و فقدان وحدت بین آنان را عامل اصلی شکست مسلمانان در طول تاریخ می­دانست.

می­گفت: «تفرقه با منشاء خودخواهی نفسانی و تعصبهای مختلف موجب تفاخر، تنافر، قطع رابطه و بهم پشت کردن می­شود در حالیکه صریح وحی که از زبان حضرت رسول (ص) جاری است، می­فرماید « یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر وانثى وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا إنّ  أکرمکم عند الله أتقاکم ». مردم همه از آدم و آدم از خاک است. بنابراین برتری بین عرب و عجم نیست مگر با تقوی. از پیامبر اکرم (ص) مروی است که می­فرمود: از ما نیست کسیکه مردم را به تعصب بخواند (سنن أبی داود: 5121، الکامل فی الضعفاء لابن عدی 3: 5..1). در نتیجه هیچگاه عجم، عرب، هندو یا ترک بودن ملاک افتخار نیست. افتخار تنها به عمل صالح است. پیامبر اکرم (ص) همواره می­فرمود:« أما والذی نفس محمّد بیده، إنکم لن تدخلوا الجنة حتّى تؤمنوا، ولن تؤمنوا حتّى تجتمعوا، ولن تجتمعوا حتّى تتحابوا...  تفسیر ابن کثیر 7: 278» ترجمه: قسم به کسیکه جان محمد در دست اوست، وارد بهشت نمی­شوید مگر با ایمان. ایمان نمی­آورید مگر وقتیکه اجتماع کنید و اجتماع نمی­یابید مگر وقتیکه همدیگر را دوست داشته باشید. صحابه بزرگوار آن حضرت نیز بر همین اساس رفتار می­کردند و روش واحدی داشتند. آنها دوستان صمیمی همدیگر بودند. بدین ترتیب با اینکه عرب بادیه نشینی بودند که درس و مدرسه و کتاب و مکتب ندیده بودند، دریاها را درنوردیدند و فرمانروایان سرزمینهای مختلف شدند. در حدیثی از علی (ع) حدیثی به این مضمون رسیده است که فرمود: « إیاکم والفرقة، فإن الشاذ من الناس للشیطان، کما أن الشاذ من الغنم للذئب، ألا من دعا إلى هذا الشعار فاقتلوه، ولو کان تحت عمامتی هذه خطبه 127». ترجمه: شما را برحذر می­دارم از تفرقه، جدا شونده از مردم طعمه شیطان است همچنانکه گوسفندی که از گله جدا شود، شکار گرگ خواهد شد. ای مردم! هرکس شما را به تفرقه خواند، او را بکشید حتی اگر زیر عمامه من باشد (یعنی حتی اگر خود من باشم). بنابراین از منظر علامه کاشف الغطاء، افق وحدت را باید چنان گسترده گرفت که حتی شامل اهل کتاب نیز باشد. او می­گفت: وحدت ایمان ما را به وحدت زبان می­خواند و وحدت زبان به ارتباط و ارتباط به برادری. که چنین برادری حتی بالاتر از برادر نسبی است. بنابراین نصرانی، یهودی، مجوس و صابئی که در خدمت زبان هستند و در سختی و تنگی یاور ما هستند و به دشمنان کمک نمی­کنند و از وطن ما حمایت می­نمایند، آنها برادران مسلمانان هستند. و در ذمه ایشان­اند و بایستی مورد حمایت قرار گیرند.هر چه برای مسلمین ارائه شود، آنها نیز باید بهره­مند باشند. کما اینکه قرآن مجید می­فرماید: « لا ینهاکم الله عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم وتقسطوا إلیهم إنّ  الله یحب المقسطین ممتحنه/8  فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم توبه/7». ایشان به روایتی استناد می­کردند که حضرت امیرالمؤمنین با مرد کهنسالی مواجه شد. پرسید او کیست؟ گفتند او نصرانی است. حضرت فرمود: او را به کار کشیده­اید و حالا که دیگر پیر شده، به او کار نمی­دهید، از بیت المال به او انفاق کنید.»

علامه مخالف عقیده کسانی بود که مردان دین باید دور از سیاست باشند.

می­گفت: «حرام، وأفضع من کلّ حرام أن یحارب المسلم أخاه المسلم من أی عنصر کان، ومن أی بلاد یکون» ترجمه: حرام است و بسیار حرمت دارد که مسلمانی با برادر مسلمان خود از هر قوم و سرزمینی که باشد جنگ کند.

او کشورهای اسلامی را از معاهده با کشورهای استعماری نهی می­کرد و حتی توصیه می­نمود که کشورهای اسلامی معاهده منع معاهده با دول استعماری باهم ببندند. تأکید او بر اتحاد تحت لوای لااله­الاالله، محمد رسول الله (ص) و اتحاد عملی بود. در زمینه تقریب مذاهب نامه­ای به شیخ محمد شلتوت نوشت:«در بعضی از کتابها کلماتی از شما یافتم که رضای الهی و صلاح امت در آن است. پس خدای را شکر نمودیم که در این امت و در این زمانه کسی هست که می­خواهد امت پراکنده را جمع کند و اتحاد کلمه ایجاد کند. حقیقت دین را بفهماند و برای اهل اسلام سلامتی به ارمغان آرد...». او از متفکران، علما و معتمدان می­خواست که دور از نفسانیت که منشاء اختلافات فرقه­ای و مذهبی شده است، فقط بصورت علمی در مورد مسایل بحث کنند و در این کار رعایت احترام متقابل و عواطف همدیگر را بنمایند. می­گفت به مردم بگویید که اختلافات بین فرقه­ای و مذهبی، تفاوت در اجتهاد است. هر مجتهدی بر اساس اجتهاد خویش به نتایجی رسیده است و ممکن است به خطا رفته یا درست نتیجه گرفته باشد. اختلاف در اجتهاد موجب گمراهی نیست.

در سال 1350 ق. یکصد و پنجاه نفر از شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشورهای مسلمان از سراسر دنیا، در کنگره جهانی اسلام، گرد آمدند. مفتی بیت المقدس از سوی مجلس اعلای فلسطین، کاشف الغطاء را به شرکت در این گردهمایی فرا خواند. این در حالی بود که فلسطین هنوز اشغال نشده بود و بیش از هفتاد هزار نفر از مردم فلسطین به بیت المقدس آمده بودند تا از سخنان رهبران فرقه های اسلامی و شخصیتهای برجسته سیاسی و مذهبی کشورهای مسلمان بهره جویند. رشید رضا (نویسنده سنی مذهب تفسیر المنار) و علامه اقبال لاهوری نیز در این همایش بزرگ حضور داشتند. هر شب چند نفر از دانشمندان سخنرانی می کردند تا اینکه نوبت به جناب کاشف الغطا رسید. چکیده ای از سخنان وی را می خوانیم:

«از نخستین شبی که با این اجتماع بزرگ روبرو شدم پیوسته خود را در میان ترس و امید می بینم. گاه نسبت به این کنگره خوشبین هستم و گاه دلم شور می زند..... ترس من به چند دلیل است:

شرقیها، به ویژه مسلمانان مراد من برادران حاضر در این کنگره نیست از پایداری در هدف برخوردار نیستند. چه بسا مسلمانانی که حرکتی آتشین آغاز کردند ولی پس از مدتی حرکتشان به خاموشی گرایید.

اختلاف و جدایی از خصلتهایی است که در درون ما ریشه دوانیده و ما را بیچاره ساخته است. اختلاف اندیشه و آزادی فکر از ویژگیهای انسان است ....... اما مصیبت این است که اختلاف نظر به دشمنی بگراید...... مسلمانان برادران یگدیگرند. آیا برادر با برادر دشمنی می ورزد؟! ای یکتاپرستان ! یکی شوید. من پیش از این، دو کلمه گفتم که امیدوارم از سخنان ماندنی باشد. گفتم: گنبد اسلام بر دو پایه استوار است: کلمه توحید و توحید کلمه. ای مسلمانان! اگر سخن ما یکی نشود، با اسلام وداع کنیم...........

سومین بیماری ما این است که ما شرقیها عادت داریم به جای عمل، حرف بزنیم و در جایی که باید اندیشه خود را به کار بندیم، کارها را بدون فکر انجام می دهیم.

هر ملتی با سه چیز می تواند قیام کند: "مردم توانا، اندیشه درست و کوشش دایم».

کاشف الغطاء در طول سالیان دراز تدریس شاگردان بسیاری تربیت نمود. آیه الله العظمی سید محسن حکیم، آیه الله محمد جواد مغنیه (نویسنده معروف) و شهید آیه الله قاضی طباطبایی (امام جمعه تبریز) از شاگردان اویند. تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یک قرن بر عهده خاندان کاشف الغطاء بود. این مکان که زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی کرد و رونقی تازه بخشید. کتابخانه مدرسه کاشف الغطاء از کتابخانه های بزرگ نجف بود که کتابهای خطی کمیابی در آن وجود داشت.

از سفرهای پربار کاشف الغطاء سفر حج ایشان بود. او در این سفر با دانشمندان اهل سنت حجاز به گفتگو نشست و آنها را به وحدت فرا خواند. «نزهه السمر و نهزه السفر» سفرنامه حج اوست. سپس به سوریه و لبنان رفت و مسلمانان را بر ترفندهای استعمارگران و راههای مبارزه با آنها آشنا کرد. با علمای شیعه و سنی سخن گفت. پرهیز از اختلاف و همکاری دانشمندان شیعه و سنی از سخنان اوست که با اندیشمندان در میان می گذاشت. کاشف الغطاء در لبنان ازدواج کرد. پس از ماهها اقامت در لبنان که به گفتگو با دانشمندان برجسته شیعه، سنی و مسیحی، نقد مقاله ها و فعالیتهای تبلیغی و علمی گذشت، به مصر رفت و به تدریس در « الازهر»، بزرگترین حوزه علمیه جهان اهل سنت پرداخت. او که نفوذ مسیحیت در مصر را احساس می کرد، با کشیشان درباره انجیل و مسیح (ع) سخن گفت و اسلام را به آنها معرفی کرد. «التوضیح فی بیان ما هو الانجیل و من هو المسیح» نوشته اوست که جلد اول آن در سال 1331 ق در «صیدا» چاپ شد. مجتهد جوان با شور و شعف وصف ناپذیری به تبلیغ فرهنگ شیعه و دعوت تمام مسلمانان به یکپارچگی در راه مبارزه با استعمار پرداخت.

کاشف الغطاء همانگونه که به وحدت دین و سیاست می‏اندیشید، به وحدت ملل اسلامی نیز توجه خاصی داشت و همواره در راه اعتلاء اسلام و دفاع از امت اسلامی تلاش می‏کرد و مردم را به رویاروئی با دشمنان اسلام در پرتو همکاری، هماهنگی، اتحاد و پرهیز از اختلافات فرا می‏خواند. در سال 1332 قمری جنگ جهانی اول آغاز شد، کاشف الغطاء همراه با گروهی از علماء، برای جهاد و جنگ با دشمنان اسلام، به «کوت» عزیمت کرد. اشعار این دانشمند و مرجع تقلید بزرگ تشیع گویای بینش عمیق او، به مسائل اجتماعی و سیاسی جهان می‏باشد و در آن مسلمانان را به اعتماد به نفس و مبارزه در برابر خود باختگیهای در برابر استعمارگران دعوت می‏کند. به هر حال این نابغه بزرگ که در فقه و فلسفه و کلام و تفسیر و کلام و حدیث استاد بود و با فکر و قلم خویش خدمات کم نظیری به فرهنگ و جامعه اسلامی انجام داده است.

شهید مطهری (ره) در خصوص اهمیت وحدت مسلمانان می‌نویسد:  «چه خوب گفته است علامه فقیه کاشف الغطاء «قد بنی الإسلام على دعامتین: توحید الکلمة، وکلمة التوحید. توحید الخالق وتوحید بین الخلائق » یعنی اسلام بر روی دو اصل و دو فکر بنا شده است. یکی اصل پرستش خدای یگانه است، دیگر اصل اتفاق و اتحاد جامعه اسلامی است».

در مقاله دکتر یحیی صفوی به نقل از مقاله آن علامه بزرگ آمده است: آیت الله کاشف الغطاء در رساله «کیف یتحد المسلمون» نکاتی را در همین زمینه به عنوان اصول عملی برای تحقق وحدت میان امت اسلامی عرضه می کند که محصول تفقه او و توجه وی به حقایق موجود در عالم اسلام بوده است. اهم این نکات عبارتند از:

 • ترویج این حقیقت که وحدت اسلامی وحدتی سیاسی است و حول مسأله­ی ولایت دور می­زند.

 • اساس تدین باید بر حقانیت باشد نه قومیت؛ توضیح اینکه گاه اعتقاد به فرقه­ای از فقه درست مانند عضو قبیله بودن یا از یک قوم خاص با نژاد و زبان خاص بودن است. لذا فرد به دین و فرقه خود درست مانند تعلقش به قوم و قبیله خود تعصب می­ورزد. باید حساب دین را از هرگونه تعصب قومی جدا کنیم.

 • وحدت در عقاید تنها حول عقیده  درست ارزش دارد. یعنی مطابق مسلک ها در امر وحدت نباید فرق را به سهل انگاری در انجام فرایض و به سوی تشابه در عمل دعوت کرد، بلکه باید گفت در زیر چتر وحدت سیاسی هر فرقه باید به دقیق­ترین صورت وظایف خود را با همان ملاک حقانیت کشف و دقیقاً عمل کند. چون حقانیت  ملاک است، این امر خود باعث سیر افراد فِرق به سوی فرقه ناجیه یا عقیده صحیح می­شود.

 • لزوم تسامح در تحمل عقاید مختلف ؛ این امر هم در سطح داخلی فرقه­ها ضروری است و هم در روابط بین فِرق. اگر فردی یا گروهی از یک فرقه به پیروی فرقه دیگر رفتند یا در بعضی عقاید تمایل به آراء فرقه دیگر یافتند، اصحاب آن فرقه نباید چنین فردی را طرد کنند، بل که باید امکان آن را بدهند که پیروان هر مذهبی در کشف عقاید براساس حقانیت عمل کنند. در سطح بین فِرق هم باید از هرگونه تکفیر و تفسیق اجتناب شود . عدم تسامح تنها در جایی جایز است که اتحاد سیاسی در خطر باشد، وگرنه در هر سطح دیگر باید اختلافات فکری فرقه­ها از سوی یکدیگر محترم شمرده شود .

در روزشمار سازمان اسناد و کتابخانه ملی، سندی بدین شرح موجود است:

عنوان سند: گزارش وزیر مختار ایران در عراق دربارة فتوای حجت الاسلام کاشف الغطاء

شرح سند: در این گزارش اعلام شده که حجت الاسلام کاشف الغطاء از علمای مبرز شیعه فتوایی صادر کرده که در جراید منعکس شده و در آن فروش اراضی عربی را به یهودیان تحریم کرده است. وی فروش زمین به یهودیان را معادل با تخریب خانة خدا اعلام کرده و خواهان جلوگیری اولیای امور از این معاملات شده است.

شمارة سند: 260/32- 116001

تاریخ سند: 15/11/1324 ش.

سرانجام دوشنبه 18 ذیقعده 1373 هجری در شهر «کرند غرب» - در نزدیکی کرمانشاه - ایران چشم از جهان فرو بست، پیکر او را به بغداد انتقال دادند، و از آنجا برای خاکسپاری به «دار السلام» نجف اشرف بردند.



[1] http://www.taghrib.org/arabic/nashat/elmia/markaz/nashatat/elmia/matboat/resalataltaghrib/05/10.htm